رايطه عبادت با دنياگرائي!(قسمت اول)
رايطه عبادت با دنياگرائي!(قسمت اول)
رايطه عبادت با دنياگرائي!(قسمت اول)
نويسنده:احمد صادقي اردستاني
رهبانيّت ممنوع
در هر صورت، رهبانيت و چنين زهد گرايي، و انزواطلبي، و كنارهگيري از جامعه و مسئوليتهاي اجتماعي را، اسلام ممنوع و محكوم نمود، و اسلام چنين عملي را روا نميدارد، كه انسان فقط در فراز و نشيبها سر خود را بگيرد و از معركه بيرون رود، و خويش را از زير بار مسئوليتها آزاد سازد؛ بلكه هر مسلمان وظيفه دارد، صرف نظر از اينكه گليم خود را از آب در ميآورد، سعي كند كه غريقها و افراد ديگري را كه گرفتار مشكلات و بحرانها ميشوند نجات دهد.
در صدر اسلام هم، هر گاه چنين عقيده و فكري در مسلمانان بوجود ميآمد، رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آن را سخت محكوم و ممنوع اعلام ميفرمودند:
»انس بن مالك» ميگويد: وقتي «عثمان بن مظعون» صحابي معروف پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرزند خويش را از دست داد، آنقدر محزون و افسرده خاطر گشت، كه روابط و معاشرت خود را با افراد ترك گفت، و در خانه نشست و انزوا گزيد و به عبادت پرداخت!
داستان عثمان به گوش پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسيد، و كسي را به سراغ او فرستاد؛ و پيغام داد كه: خداوند چنين كاري را براي ما مقرّر نفرموده، رهبانيت و ترك دنيا براي امت من، تنها جهاد در راه خدا است.[1]
آري، رهبانيت اسلام، تنها جهاد است، و اگر كسي واقعاً بخواهد خود را از قيد و بندها و علايق و روابط دنيايي آزاد سازد، و داراي چنين بذل و بخششي گردد، كه به خاطر خدا و احياي سنتّهاي اصيل دين، دست از خواستهها و لذائذ بشويد، شايسته است كه دست از جان و هستي خود بشويد، و آن را در ميدان جنگ و جهاد در راه خدا بذل و بخشش نمايد، چه اينكه پيامبر عاليقدر اسلام فرمود:
ان اللّه تعالي لم يكتب علينا الرهبانية، انما رهبانية امتّي الجهاد في سبيل اللّه.[2]
باري، عبادات اسلامي هرگز يك سري عبادات يك بعدي و معنوي نيستند و قرآن كريم هر گاه نماز را كه يك عبادت معنوي صرف است، يادآور ميشود و اقيموا الصلاة ميگويد، فوراً به دنبال آن، آتُوا الزكاة را نيز كه يك عبادت مالي و اجتماعي و تربيتي است، و هم بعد الهي دارد و هم بعد مردمي، عنوان و توصيه ميكند.
وقتي احكام حج را بيان ميكند، كشتن حيوان و قرباني را نيز جزو آن ميشمارد و ميگويد: و اطعموا البائس الفقير.[3]
فقير و تهيدست را نيز اطعام و سير نماييد، و بالاخره در اسلام، اطعام و انفاق، بعنوان يك سلسله عبادات و وظايف مالي، امر به معروف و نهي از منكر؛ دلجويي از مستمندان، عيادت بيماران، برقراري صلح و آشتي، و پيوند و روابط انساني با افراد جامعه، به منظور يك سلسله عبادات اجتماعي معرفي گرديده است.
و بايد گفت: تفرقهگرايي و پراكندهگي، و قطع رابطه از افراد اجتماع، بر خلاف وظايف يك مسلمان راستين است، زيرا اسلام تمام افراد امت خويش را برادر يكديگر، و آنان را همچون اعضاي يك پيكر ميداند.
اگر دين چنان است كه بيان داشتيم، و عبادات آن هم داراي اين همه ابعاد گسترده و زندگي ساز و تحرّك آفرين است، پس چگونه «لِنين» پيشواي مرام كمونيسم ميگفت:
دين افيون و مايه تخدير ملت هاست، بنابراين، دين و پيشوايان آن؛ اعصاب مظلومان و فقراء را تخدير ميكنند، و آنها را تسليم ظلم و ستم مينمايند![4]
حال چه چيز سبب شده، كه چنين افكار و عقايدي بوجود آيد، و عدّهاي بعنوان رهبران و پيشوايان فكري و مسلكي داراي اينگونه مرام و عقايدي شوند؟ در اين باره چهار مطلب را به عنوان علت و يا زمينهي پيدايش اينگونه عقايد انتقادآميز ميتوان در نظر گرفت:
محتواي يك بعدي انجيل
چنانكه انجيل نقل ميكند، حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به جواني كه به او ايمان آورده بود فرمود: اگر ميخواهي به مقام كامل دين و ايمان دست يابي، برو تمام دارايي خويش را به فروش و قيمت آنرا ميان فقراء تقسيم نموده، آنگاه بيا و متابعت مرا اختيار كن، و نيز به شاگردانش ميگفت: شما از آنچه ميخوريد و ميآشاميد بحث نكنيد، و به آن اهميت هم ندهيد، چون درباره چنين مسائلي افرادي بحث و گفتگو ميكنند، كه ايمان نداشته باشند![5]
باز انجيل ميگويد: «در برابر شرّ ايستادگي نكنيد، بلكه اگر كسي به طرف راست صورت شما سيلي زد، طرف چپ را به طرف او بگيريد، كسي كه بخواهد با تو دشمني كند و پيراهنت را بگيرد، تو رداء خود را نيز به او بده، هر كس تو را تا يك ميل به زير بار خود كشيد، تو ميل دوم را نيز با او برو!»[6]
آري، چنين تعليماتي با آثار عملي آن سبب ميشد، كه وضع زندگي مسيحيان اروپا؛ و مخصوصاً افرادي كه در «روسيه» به سر ميبردند و با نظام «اَقطاع» و «تِيُول»[7] دست به گريبان بودند، با هزاران نوع مشكلات از قبيل فقر و بيماريها و محروميتها مواجه گرديدند!
»در هر سال هزاران نفر از گرسنگي؛ ميليونها نفر از بيماري سل و بيماريهاي ديگر ميمردند، فشار سرما به همين نسبت نفوس خلق را از ميان ميبرد، در حاليكه صاحبان تيول؛ از دسترنج اين مردم بينوا در آغوش ناز و نعمت به انواع فسق و فجور و عيش و نوش بسر ميبردند، و از هر گونه لذتي كه به خيال كسي خطور كند بهرهمند ميشدند و هر زمان كه يكي از زحمتكشان به فكر آن ميافتاد كه نگاهي به اطراف خود بيفكند، يا لحظهاي دربارهي آن همه ظلم و بيداد كه بر او وارد ميشد انديشهاي كند، كشيشان و رجال دين به سراغ او ميشتافتند؛ و اين عبارت را به او تذكر ميدادند:
»هر كس به گونهي راست تو لطمه زد، گونهي چپ را به سويش بگردان، هر كس قَبايت را برد، پيراهنت را نيز به او واگذار ! ...»
و با خواندن و دميدن اينگونه افسونها، جامعه را از فكر نهضت و انقلاب ميترسانيدند؛ و اعصاب آنها را با وعدهي نعمتهاي اخروي تخدير ميكردند، و بهشت را در نظر آنها به عنوان مزد تحمّل ظلم و صبر در بدبختي ميآراستند.
روي اين اصول، دين در روسيه دشمن حقيقي خلق بود، و سخن «كارِل مارْكس» كه ميگويد: «دين افيون و مايه ي تخدير جامعه است» كاملاً بر چنين ديني و اين گونه اوضاعي صدق ميكرد.[8]
اعمال رجال دين
تاريخ در اين باره مينويسد: كار تاركين دنيا در كليسا، تا آزار و اذيت به جسم ميرسيد، گفته شده: راهب «ماكارِيُوس» شش ماه در مخزن آب خوابيده بود، كه جسم برهنه او را حيوانات ريز از قبيل پشه نيش بزنند و او را به مرگ نزديك كنند؛ وي هميشه به عنوان رياضت مقدار زيادي آهن به همراه خود داشت، و رفيق او «يوسيبيس» دو برابر ماكاريوس آهن با خود حمل ميكرد، يوسيبيس سه سال در چاه كم آب زندگي ميكرد؛ راهب يوحنّا سه سال بر روي يك پا ايستاده بود و نميخوابيد و نمينشست، هرگاه خيلي خسته ميشد به سنگي تكيه ميكرد.
روحانيت اروپا از اختيار همسر خودداري ميكرد؛ و فكر ميكرد نزديك شدن به زن گناه است، معتقد بود كه، برخورد با زن و صحبت كردن با او، روح را ضعيف ميكند، بدين جهت نه تنها از زن دوري ميجستند؛ بلكه از مادر و خواهر خود هم فرار ميكردند![9]
باري، اينها نمونه هايي بود از وضع كليسا و رجال آن كه موجب بدبيني افراد نسبت به دين مسيحيت شده بود.
ناآگاهي از قرآن!
1ـ در اسلام هر كس عمل شايستهاي انجام دهد، مرد باشد يا زن، به طور مساوي پاداش آن را خواهد ديد؛ و پاداش و مزد هيچ مسلمان فعالي ضايع و ناديده گرفته نميشود. قرآن در اين باره ميفرمايد:
اني لا اضيع عمل عامل منكم، من ذكرٍ أوْ أُنثي.[10]
من عمل هيچ عمل كنندهاي از شما را خواه مرد باشد يا زن ضايع نميكنم.
2ـ اسلام ظلم پذيري، و تن دادن به ذلت و محروميت را بر كسي روا نداشته، بلكه آن را موجب مؤاخذه و عذاب در پيشگاه پروردگار شمرده است! قرآن ميگويد: «فرستادگان خدا، وقت جان دادن؛ مردمي را كه زير بار ظلم رفتهاند، مورد مؤاخذه و عتاب قرار ميدهند و ميپرسند: زندگي خود را در دنيا چگونه گذراندهايد؟»
آنان در جواب ميگويند: ما مستضعف و توسري خور بوديم. فرشتگان ميگويند: آيا عرصهي جهان، وسيع و پهناور نبود، تا از آن محيط ظلم و بي داد، و ذلت و خفقان هجرت كنيد، و به سرزمين عدل و امن وارد شويد؟
آنان اهل دوزخند، و به عاقبت بد خويش محكوم خواهند شد![11]
3ـ قرآن كريم دربارهي كساني كه به داد مظلومان نميرسند، و در راه نجات آنان نميكوشند و پيكار نميكنند، با لحن عتابآميز ميفرمايد:
ما لكم لا تقاتلون في سبيل اللّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان.[12]
چه شده كه در راه خدا، و براي نجات و آزادي مردان و زنان و كودكان محروم و گرفتار، قتال و جهاد نميكنيد؟!
پی نوشت:
[1] . سفينة البحار، ج1، ص540.
[2] . سفينة البحار،ج1، ص540.
[3] . حج/28.
[4] . النظام الشيوعي، ص52 و 54.
[5] . العبادة في الاسلام، ص176.
[6] . انجيل متي، باب 5، آيات 41ـ38.
[7] . منظور از اقطاع و تيول در اينگونه موارد، واگذاري زمين است از طرف اشراف به طبقات زحمتكش براي زندگي، نه به آن شكل صحيح اسلامي كه با نظر امام و حكومت اسلام برقرار ميگردد.
[8] . برهان قرآن، ص226.
[9] . تاريخ اخلاق اروپا، العبادة في الاسلام، ص178، تفصيل اينگونه مطالب را در كتاب «دنيا در خطر سقوط» مطالعه فرماييد.
[10] . آل عمران/195.
[11] . نساء/97.
[12] . نساء/75.
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}